قسمت

 بسم الله


دلم که تنگت میشود، به کوتاه ترین زمان ممکنی خود را میرسانم پای سجاده ی پر از گوش شنوا!!!!!

در انتهای خواستن های پر از بهانه ام بوی لطیف و آشنایی ذهنم را قاب میکند!

اسیر میشوم!

پیدایت که میکنم حس غریبی آشنا ست که مهمانم میکند برای لحظه های ناب ...

لحظه هایی از جنس بکر...

لحظه هایی به نام قسمت! و قسمت میشودلحظه هایم با تو...

و قسمت میکنی لحظه لحظه ی حضورت را.توجه ات را.آرامش ت را.

و سهیم میشوم سفره ی روزی ات را به اندازه ی سهمم.

هر بار که مهمان سفره ی روزی ات میشوم و مهمان نوازی ات را میبینم ،خجالت میکشم تمام بودنم را!

خجالت میکشم همه ی لحظه هایی را که فراموشت کرده ام !!!!

و پاسخ هایم بی منطق میشود برای همه ی سال های دوری که کنارم بودی و من ....

نظرات 1 + ارسال نظر
ماتدگار شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ق.ظ http://zendanedonya.blogfa

ســلام دوست خـوب وب زیبــایی داری لطــفا ادامـه بــده .
اندیشه های ما سرنوشت ما را رقم میــزندآنچــه امــروز هســـتیم
ثمــره ی اندیشه های دیـروز ماسـت و فردا چیزی جز اندیشه های
امروز ما نیست

سلام و ممنون از لطفتون.
امیدوارم مثل اسمتون همیشه ماندگار باشین.سعی دارم ادامه بدم .توکل به خدا.
سپاس بابت وقتیکه گذاشتین دوستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد