و عادت شد ...

یا الله

توفهمیدی !!؟؟

نفهمیدم...

که من ، اصلا نفهمیدم

که هفته کِی ، کجا

بلعید روزم را

و ماه آن را فرو دادش

و سال آن را تشر می زد

که روزی تازه و ماهی

وحرفی تازه تر باید ...

ولی من ، ما

و تو حتی !!!

بر تکرار این دوران

و بی اصرار

درخت سرد عادت را

غذا دادیم ...

نعیمه ذریعه پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

نظرات 5 + ارسال نظر

اتنا پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام نازنین مطالبت را خواندم جالب بود و حتما جای گفتگو به امید روزهای پر از شادی برای تو عزیزترین

فقط یه سئوال این عکستو یه دوستت به اسم آتنا ازت ننداخته؟؟؟؟؟؟

سلاااااام علیکم!
دوسته گلم.
اونکه بله!!!
استادید دیگه1.
شانس اون فیسقیل که زیاد مهم نیست میاد ،بقیه ای که مطلب نوشتم واسش نمیاد!!
خیلی ممنوووووون اوومدی 1.
واسه بحث و تبادل اطلاعات من پایه م !!

یه دوست شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام

هورااااااااااااا دختر شجاع: "تو فهمیدی؟!...نفهمیدم" قشنگ بود اما عنوان این مطلبت یه چیز دیگه است چند بار خوندم و دقت کردم ببینم "با" بد یا "یا"...عالی بود خدا به همراهت.
راستش این روزها اینترنت بهم دسترسی نداره! برا همین دیر به دیر هستم....دوست دارم

سلام خانوووووم.
خوشحالم بهم سر میزنی و دلگرمم میکنی برای نوشتن .
ظاهرا برای دوستان اینترنتی مطالبم خیلی چنگ به دلشون نمیزنه!!!!
اگه مطالب کپی باشه یا در مورد همسر یابی ....بیشتر بازدید کننده داره!!!
برای خودم با ارزشه چون آدم خودکفایی ام واز اینکه حتی عکس هاشم کار خودمه به خودم امیدوارتر میشم.
منظورم از "عادت شد "گذر زمان بود که مثل خیلی چیز های دیگه راحت خرجش میکنیم و عادت کردیم به این موضوع!!!متاسفانه.
البته استثناهم داره.من به اون استثناها غبطه میخورم و به وجودشون افتخار میکنم.
زنده باشی